هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از احساسات عمیق خود درباره تنهایی، رنج، و بیقراری روحی سخن میگوید. او از میخانه به عنوان نماد پناهگاه خود یاد میکند و از طوفان اشکها و مصیبتهای زندگی مینالد. همچنین، به دیوانگی و بیخودی خود اشاره دارد و از روزگار تاریک و سرگردانی در ویرانههای زندگی شکایت میکند. در نهایت، شاعر به بلبل و پروانه تشبیه میشود که گاه شاد و گاه غمگین است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند دیوانگی و مصیبت نیاز به درک بالاتری از زندگی و تجربیات انسانی دارند.
شمارهٔ ۱۴۴
جوش ذوقم خوشنشین کشور میخانهام
موج فیضم خانهزاد ساغر و پیمانهام
میزنم لاف شکیبایی و از طوفان اشک
موجه گرداب را ماند مصیبت خانهام
باز در دارالشفای تب گدایی میکنم
کز مسیح آنجا افغان خیزد که من دیوانهام
دزدم از جیب صبا خاکستر منصور را
تا مگر طوری شد زین نور ایمن خانهام
تیره روزیهای طالعبین که از بس کسم
هر شب افروزد چراغی باد در کاشانهام
هیچ گه جغدی صلای کلبه خویشم نزد
روزگاری شد که سرگردان این ویرانهام
بیخودم نی ازگل آگاهم فصیحی نه ز شمع
این قدر دانم که گه بلبل گهی پروانهام
موج فیضم خانهزاد ساغر و پیمانهام
میزنم لاف شکیبایی و از طوفان اشک
موجه گرداب را ماند مصیبت خانهام
باز در دارالشفای تب گدایی میکنم
کز مسیح آنجا افغان خیزد که من دیوانهام
دزدم از جیب صبا خاکستر منصور را
تا مگر طوری شد زین نور ایمن خانهام
تیره روزیهای طالعبین که از بس کسم
هر شب افروزد چراغی باد در کاشانهام
هیچ گه جغدی صلای کلبه خویشم نزد
روزگاری شد که سرگردان این ویرانهام
بیخودم نی ازگل آگاهم فصیحی نه ز شمع
این قدر دانم که گه بلبل گهی پروانهام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.