هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از عشق نافرجام، رنج هجران، وفاداری بی‌پاسخ و دردهای عاطفی سخن می‌گوید. او از فداکاری‌های بی‌ثمر، نازک‌دلی معشوق و تلخی‌های زندگی عاشقانه گلایه می‌کند و با تصاویری مانند «دریای خونخوار» و «خون جگر»، عمق رنج خود را بیان می‌دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی، استعاره‌های پیچیده و توصیف‌های دردآور است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نسبتاً بالایی نیاز دارد. همچنین برخی عبارات مانند «خون جگر» یا «دریای خونخوار» ممکن است برای مخاطبان جوان تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۴۸

درین مدت که در خیل اسیران تو جا کردم
ز من روزی که یک جان خواستی صد جان فداکردم

گرم سوزند فردا هم ز هجران جای آن دارد
که عمر بی‌وفا را توشه راه وفا کردم

لبی کز نازکی بار لطافت برنمی‌تابد
به خون غلطم که امروزش به دشنام آشنا کردم

ندیدم ساحل عشقت همانا مردم چشمم
که تا بودم درین دریای خونخوار آشنا کردم

نصیب گوشه دستار آسایش‌پرستان شد
به صد خون جگر هر غنچه عیشی که واکردم

به گلشن رفتم و پر دیدم از بویت مشام گل
ترا گفتم دعای جان و نفرین صبا کردم

خمار امشب فصیحی قصد جانم داشت لیک آخر
ز خون خویش خوردم ساغر وغم را دعا کردم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.