هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از تجربههای عاشقانه و غمانگیز خود میگوید. او از تنهایی، دردهای پنهان، رسوایی، آشفتگی و رهایی از قید و بندها سخن میگوید و در نهایت به آرامش و مراد دل خود میرسد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و غمانگیز، همراه با اشارات به رسوایی و آشفتگی، ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. این شعر更适合 افرادی که تجربههای زندگی بیشتری دارند.
شمارهٔ ۱۸۶
در خلوت غم چند گهی خام نشستیم
در سینه زخم آمده گمنام نشستیم
دیدیم که ساقی سر رسوایی ما داشت
از شیشه برون آمده در جام نشستیم
دوران سر آشفتگی خاطر ما داشت
آشفتهتر از زلف دلارام نشستیم
آزادگیی گرد دل غمزده میگشت
روزی دو سه اندر قفس و دام نشستیم
رفتیم در آتشکده عشق فصیحی
آخر به مراد دل خودکام نشستیم
در سینه زخم آمده گمنام نشستیم
دیدیم که ساقی سر رسوایی ما داشت
از شیشه برون آمده در جام نشستیم
دوران سر آشفتگی خاطر ما داشت
آشفتهتر از زلف دلارام نشستیم
آزادگیی گرد دل غمزده میگشت
روزی دو سه اندر قفس و دام نشستیم
رفتیم در آتشکده عشق فصیحی
آخر به مراد دل خودکام نشستیم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.