۱۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۸

ما دو عالم را ز موج غم خراب انگاشتیم
این دو دریای مصیبت را سراب انگاشتیم

چون درین ره آب حیوان کار آتش می‌کند
آتشی هر گام نوشیدیم و آب انگاشتیم

این کهن افسانه ما هیچ پایانی نداشت
لب فروبستیم و عالم را به خواب انگاشتیم

همت خفاش شمع بینش ما برفروخت
ظلمت شب را چراغ آفتاب انگاشتیم

زآتش حسرت فصیحی دیده را کردیم خشک
تازه گل‌های وفا را بی گلاب انگاشتیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.