هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر تجربه‌های عرفانی و عاشقانه است. شاعر از دیدار معشوق و نور الهی سخن می‌گوید، از رنج‌ها و فداکاری‌هایش برای رسیدن به این دیدار، و از امید و نشاطی که در این مسیر به دست آورده است. همچنین، اشاره‌ای به داستان یوسف و زلیخا دارد که نمادی از عشق و جدایی است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۸۹

شب که بر آن آفتاب راه گرفتیم
در قصب دیده نور ماه گرفتیم

هر چه به بینش ز دیده دور فگندیم
صد مژه دادیم و یک نگاه گرفتیم

هر چه نفس سرنوشت سینه ما بود
جمله به بازار برده آه گرفتیم

کوکبه یوسفی رسید ز کنعان
فال مراد از نشاط چاه گرفتیم

دیده ما ریخت خون عافیت ما
ما دیت از اشک بی‌گناه گرفتیم

قیمت فریاد و ناله چون نشناسیم
ملک وفا را بدین سپاه گرفتیم

به ز فصیحی نسوختیم کسی را
کام دل برق ازین گیاه گرفتیم
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.