۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۰

شب که ما تو سن بیهوده روی پی کردیم
صد بیابان سرشک از مژه‌ای طی کردیم

عشق می‌خواست قدح در خور خمیازه خویش
ز اشک حسرت مژه‌واری به فسون می‌کردیم

در ره ناله ما کوس هوس داشت کمین
ما نهان از نفس این زمزمه با نی کردیم

در زه خود سفر دور تو تا آینه‌ است
تو چه دانی که چه‌سان بادیه‌ها طی کردیم

شکر ناکرده وفاهاش فصیحی تا چند
یاد افسانه طرازی جم و کی کردیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.