۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۵

تا کی چو طفل عقل دم از مهر و کین زنیم
کو همتی که پای بر آن و بر این زنیم

تلخیم در مذاق جهان همچنان اگر
صد بار غوطه در شکر و انگبین زنیم

خاکستریم و باز به صد حیله خویش را
سوزیم تا دمی نفسی آتشین زنیم

گریند شام ماتم ما دوستان ما
چون صبح خنده در نفس واپسین زنیم

خاکیم و بردبار نه آن نازنین زلال
کز جنبش نسیم گره بر جبین زنیم

ز آن شعله‌ای که سینه آتش کباب اوست
کو یک شرر که در جگر کفر و دین زنیم

دستم نماند بس که فصیحی به سر زدیم
زین پس به جای دست مگر آستین زنیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.