هوش مصنوعی: این شعر از عجز و ناتوانی در عین شوکت ظاهری سخن می‌گوید. شاعر خود را در امواج هستی رها شده می‌بیند و از نابودی و تباهی می‌نالد. او با وجود خشکی و ناامیدی، همچنان به دنبال زیبایی و امید است، اما در نهایت خود را قربانی تهمت و غم می‌داند.
رده سنی: 16+ متن از مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی برخوردار است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، مضامین غم و ناامیدی موجود در شعر برای سنین پایین‌تر مناسب نیست.

شمارهٔ ۱۹۸

سکه به نام عجز زد شوکت پادشاهیم
کوکبه سوز فتح شد صولت بی‌سپاهیم

کشتی موج هستیم تا به مراد خس طپم
خورده ز خون ناخدا آب گل تباهیم

داغم و نوبهار را خلعت خرمی دهم
خشک گلی‌ست آفتاب از چمن سیاهیم

ناله گلزار بلبلم لیک ز شوق گوش گل
همره ناله بال‌زن شد لب دادخواهیم

خشک دمیده گلبنم از چمن هوس ولی
بلبل تنگ چشم را باغچه الهیم

مزرع ناامیدیم آب سموم خورده‌ام
دل ز بهشت می‌برد جلوه بی‌گیاهیم

زخمم و سوی سینه‌ها نامه تیغ می‌برم
بر صف حسن می‌زند جلوه کج کلاهیم

گرچه فصیحیم ولی خوانده زمانه یوسفم
تا فکند به چاه غم تهمت بی‌گناهیم
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.