هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و مدحی، با زبانی شیوا و تصاویر زیبا، به ستایش معشوق یا شخصی بلندمرتبه می‌پردازد. شاعر از عناصر طبیعت مانند بهار، گلستان و آسمان برای توصیف زیبایی‌ها استفاده می‌کند و در عین حال، مفاهیم عرفانی مانند نیاز، سجده و آب حیات را نیز بیان می‌نماید. بخشی از شعر نیز به مدح سلطنت و قدرت اختصاص دارد و از شخصی با لقب "مسیحای دولت" یاد می‌کند که باعث زنده شدن رسم سلطنت شده است. در پایان، شاعر با زبانی طنزآمیز و در عین حال گله‌مند، از کم‌توجهی مخاطب گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عرفانی و ادبی پیچیده‌ای است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار است. همچنین، استفاده از صنایع ادبی و استعاره‌های متعدد، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۸ - اخوانیه

ای صبا در شمیم سنبل و گل
غوطه زن چون بهار روحانی

پس از آن رو سوی دیار کرخ
آن به خوبی بهشت را ثانی

آسمان‌وار از طریق نیاز
بوسه زن آستان سلطانی

ور در آن بارگه دهندت بار
اندر آ آن چنان که می‌دانی

پای تا سر زبان برای ثنا
همه تن بهر سجده پیشانی

دم عیسی به وام گیر و بکن
درخور مسندش ثنا خوانی

چون طرازی ثنا چنان بطراز
که کند انجمن گلستانی

پرده ساز را بلند مساز
کن سبک روح نغمه‌افشانی

گوش اقبال را مباد کند
نفست رنجه از گرانجانی

گوی کای نو‌بهار دولت را
خاک ملک تو ابر نیسانی

وارث تخت و تاج جمشیدی
صاحب خاتم سلیمانی

ابرش آفتاب نعل تو را
صبح اقبال کرده میدانی

تو مسیحای دولتی زان‌رو
زنده شد از تو رسم سلطانی

سلطنت با هر آن که جز تو بود
راستی یوسفی است زندانی

بر فصیحی که کاسته تن او
کرده در چشم مرگ مژگانی

رشحه خامه‌ات چو اشک نیاز
کرده آب حیات افشانی

کبککی کارمغان فرستادی
ای تو اقلیم جود را بانی

خاک خون خورده شهید ترا
داد جان باوجود بی‌جانی

لیک آشفته خاطرم را داد
غوطه چون زلف در پریشانی

که کبابش کنم بر آتش دل
پس برم جوع را به مهمانی

یا هم اندر تنور سینه چو داغ
نهمش بهر درد بریانی

هیمه کاش آنقدر فرستادی
کرمت ای تو حاتم ثانی

که بدان کردمی کباب آن را
رستمی زین مضیق حیرانی

سخنم گرچه برهنه است مرنج
زیور شاهدست عریانی

می‌توانی گرش تو بپسندی
که لباسی بر آن بپوشانی

ور به نازک دلت گران آید
ای دلت را نشاط ارزانی

وافرستش به سوی من که کنم
چون زبانش به کام زندانی

ور به یک مشت خس نمی‌ارزد
که بدانش چو من بسوزانی

جود خود را بگوی تا سوزد
چون منش ز آتش پشیمانی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۲۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷ - در تهنیت نوروز و مدح حسین‌خان شاملو
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹ - ماده تاریخ دیگر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.