هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از خداوند درخواست می‌کند تا دلش را با عشق و سوز الهی گرم کند و زبانش را به سخنان آتشین مجهز سازد. او از افسردگی و تاریکی دل خود شکایت می‌کند و از لطف و رحمت الهی برای روشنایی و گرمی دلش استمداد می‌کند. شاعر به گنجینه‌های پنهان در سینه‌اش اشاره می‌کند و از خدا می‌خواهد که او را از نومیدی دور نگه دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و معنوی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ای مانند سوز دل، گنجینه‌های پنهان و لطف الهی، برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است چالش‌برانگیز باشد.

سرآغاز

الاهی سینه‌ای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز

هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست

دلم پر شعله گردان، سینه پردود
زبانم کن به گفتن آتش آلود

کرامت کن درونی درد پرورد
دلی در وی درون درد و برون درد

به سوزی ده کلامم را روایی
کز آن گرمی کند آتش گدایی

دلم را داغ عشقی بر جبین نه
زبانم را بیانی آتشین ده

سخن کز سوز دل تابی ندارد
چکد گر آب ازو، آبی ندارد

دلی افسرده دارم سخت بی نور
چراغی زو به غایت روشنی دور

بده گرمی دل افسرده‌ام را
فروزان کن چراغ مرده‌ام را

ندارد راه فکرم روشنایی
ز لطفت پرتوی دارم گدایی

اگر لطف تو نبود پرتو انداز
کجا فکر و کجا گنجینهٔ راز

ز گنج راز در هر کنج سینه
نهاده خازن تو سد دفینه

ولی لطف تو گر نبود، به سد رنج
پشیزی کس نیابد ز آنهمه گنج

چودر هر کنج، سد گنجینه داری
نمی‌خواهم که نومیدم گذاری

به راه این امید پیچ در پیچ
مرا لطف تو می‌باید، دگر هیچ
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:در ستایش پروردگار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.