هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد هجران و دوری از معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که اگر قضا (سرنوشت) نتواند او را از این درد نجات دهد، خود قضا را به خاطر سوز دلش می‌سوزاند. او خود را مانند پروانه‌ای می‌داند که دور معشوق می‌گردد و حتی پس از مرگ نیز آرام نمی‌گیرد. شاعر همچنین به ناپایداری دنیا و تغییرات آن اشاره می‌کند و می‌گوید که دنیا همیشه همین‌گونه بوده و خواهد بود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲

به حق نالم ز هجر دوست زارا
سحرگاهان چو بر گلبن هزارا

قضا، گر داد من نستاند از تو
ز سوز دل بسوزانم قضا را

چو عارض برفروزی می‌بسوزد
چو من پروانه بر گردت هزارا

نگنجم در لحد، گر زان که لختی
نشینی بر مزارم سوگوارا

جهان این است و چونین بود تا بود
و همچونین بود اینند بارا

به یک گردش به شاهنشاهی آرد
دهد دیهیم و تاج و گوشوارا

توشان زیر زمین فرسوده کردی
زمین داده مر ایشان را زغارا

از آن جان تو لختی خون فسرده
سپرده زیر پای اندر سپارا
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.