هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ است که در آن شاعر از دلبستگی به معشوق، بیقراری در غربت، و ارادت به عشق و مستی سخن میگوید. او از رهایی از تعلقات دنیوی و رسیدن به حقیقت عشق الهی میسراید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و شناختی نیاز دارد. همچنین، برخی اشارات به مستی و رندی ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۳۰
از بهر قرار دل دیوانه ی خود باز
با زلف تو گیرم ز سرافسانه ی خود باز
آواره بهر شهر چنانم که نبینم
یک دوست که پرسم خبر از خانه ی خود باز
بر باد مده کاه خود ای شیخ که بگرفت
از خرمن رندان دل من دانه ی خود باز
مستی که فتد بر گذر میکده در راه
باشد که ندادند ره کاشانه ی خود باز
سرمست چو بستم به تو پیمان ارادت
پیمایم از آن باده به پیمانه ی خود باز
هر چند که جان لایق جانان بجوی نیست
جان دادم و دیدم رخ جانانه ی خود باز
بر خیز صفی تا به گدایی بنشینیم
در میکده از همت شاهانه ی خود باز
با زلف تو گیرم ز سرافسانه ی خود باز
آواره بهر شهر چنانم که نبینم
یک دوست که پرسم خبر از خانه ی خود باز
بر باد مده کاه خود ای شیخ که بگرفت
از خرمن رندان دل من دانه ی خود باز
مستی که فتد بر گذر میکده در راه
باشد که ندادند ره کاشانه ی خود باز
سرمست چو بستم به تو پیمان ارادت
پیمایم از آن باده به پیمانه ی خود باز
هر چند که جان لایق جانان بجوی نیست
جان دادم و دیدم رخ جانانه ی خود باز
بر خیز صفی تا به گدایی بنشینیم
در میکده از همت شاهانه ی خود باز
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.