۹۲ بار خوانده شده

بخش ۱۹۳ - العارف

ز عارف گوش کن گر مرد راهی
بذات و وصف و فعل حق گواهی

بود عارف کسی کو را دهد حق
شهودش در صفات و ذات مطلق

و ز آن اشهاد او را هست حالی
که باشد معرفت بی احتمالی

ز حالی کز شهودش گشت حادث
همانا معرفت را اوست باعث

بود فعلش خدائی زانکه بیناست
بفعل حق از آن شد کار او راست

بمیرد جمله از خلق و صفاتش
شود پس بر صفات‌الله حیاتش

شود در ذات حق ذاتش چو فانی
خود آنرا عارف ارخوانی توانی

چنین شخصی بمعنی حق‌شناس است
جز این عارف شدن و هم و قیاس است

هر آنچیزی که بروی واقعی تو
باو بر قدر دانش عارفی تو

بحق چون ره ندارد علم و ادراک
ز خود باید در او فانی شدن پاک

که از راه فنا عارف توان شد
ز سر من عرف واقف توان شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۹۲ - عوالم الجبروت و المکوت و الملک
گوهر بعدی:بخش ۱۹۴ - التعرف
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.