۹۰ بار خوانده شده
دهم بازت نشان از کیمیایی
کنی از فقر تا رو برغنائی
قناعت باشد ار دانی تو معیار
که گردد طرح قطمیرش بقنطار
قناعت اکتفا باشد بموجود
گذشتن از خیال شیئ مفقود
از آنرو گفت سلطان صناعت
که کنز بیزوال آمد قناعت
نه پندار اعظم از وی کیمیائی
بدرد فقر از او بهتر دوائی
کند رد یک دم آن گو گرد احمر
براده آهن نفس تو را زر
ببوته امتحان گر تابی اینحرف
جسد را نیست حاجت رنگ شنجرف
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کنی از فقر تا رو برغنائی
قناعت باشد ار دانی تو معیار
که گردد طرح قطمیرش بقنطار
قناعت اکتفا باشد بموجود
گذشتن از خیال شیئ مفقود
از آنرو گفت سلطان صناعت
که کنز بیزوال آمد قناعت
نه پندار اعظم از وی کیمیائی
بدرد فقر از او بهتر دوائی
کند رد یک دم آن گو گرد احمر
براده آهن نفس تو را زر
ببوته امتحان گر تابی اینحرف
جسد را نیست حاجت رنگ شنجرف
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۳۵۸ - کوکب الصبح
گوهر بعدی:بخش ۳۶۰ - کیمیاءالسعاده
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.