۱۷۱ بار خوانده شده

بخش ۴۱۰ - المستریح

کسی او مستریح آمد بدلخواه
که از سر قدر گردید آگاه

حق او را مطلع سازد کماهی
ز قدر خلق و تقدیر الهی

ببیند آنچه مقدور است و واجب
وقوعش وقت معلوم و مناسب

هر آنچیزی که ز اشیاء نیست مقدور
وقوعش ممتنع باشد بدستور

کند پس مستریح این اختیارش
بکلی از طلب وز انتظارش

نه بر مستقبلش امید و وحشت
نه بر ما فات او را خوف و حسرت

نباشد اعتراضش بر فعالی
که واقع گردد از تأثیر و حالی

انس گوید پیمبر را بده سال
نمودم خدمت اندر کل احوال

بکاری هیچوقت از فعل و ترکم
نفرمود اعتراض او بیش یا کم

بدینسانست حال مرد عارف
که ز اسرار قدر گردید واقف

چنین شخصی بود پیوسته سالم
نیابد از جهان غیر از ملایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴۰۹ - المسئله الغامضه
گوهر بعدی:بخش ۴۱۱ - مشارق الصبح
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.