هوش مصنوعی:
این متن عرفانی به موضوع وحدت وجود، ظهور ذات الهی در مخلوقات و ارتباط بین وحدت و کثرت میپردازد. با استفاده از اصطلاحاتی مانند «کنت کنز» و «احببت أن أعرف»، به بیان رابطهی عشق و معرفت بین خدا و مخلوقات اشاره میکند. همچنین، به اتحاد و پیوند میان موجودات در جهان هستی و نقش این وصلت در تکامل مراتب وجود میپردازد.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به دانش پایهای در زمینهی عرفان و فلسفه دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات تخصصی و استعارههای پیچیده، فهم آن را برای مخاطبان جوانتر دشوار میسازد.
بخش ۴۷۳ - النکاح الساری فی جمیع الذراری
شنو باز ازنکاخی کوست ساری
ز حیث اصطلاح اندر ذراری
شد آن ار رتبه حبی عبارت
که شد در «کنت کنز» از وی اشارت
ز حبی کو عیان بر ذات خود داشت
بنای جلوه در مرآت خود داشت
خود از «احببت أن أعرف» عیانست
که عنوان ظهورش ازنهانست
عیان زان حب ذاتی از خفا شد
بیان «احببت أن اعرف» بجا شد
خود این معنی اگر فهمی عبارت
ز سبق ذاتی آمد استعارت
از آن وصلت بود بین خفایش
دگر بین ظهور و جلوههایش
خود این وصلت نکاحی گشت ساری
بتفصیلات در کل ذراری
چو وحدت مقتضی شد کز کمونش
بحبی سازد اظهار شئونش
بر تبت ساریاندر کثرت آمد
و زان اندر ذراری وصلت آمد
اشارت «کنت کنز» از وحدت اوست
هم «اعرف» در ذراری وصلت اوست
تو گو اجمالی کلی یافت تفصیل
و زان وصلت مراتب یافت تکمیل
بحیثی کز ظهور اتصالی
ز خود یک شیئی را نگذاشت خالی
نخستین وصلت از غیب هویت
بود اندر مقام واحدیت
وزاو اندر مراتب گشت جاری
هویت این بود در جمله ساری
بهر جائی بنوعی یافت صورت
ز وحدت حافظ او بر شمل کثرت
بنسبت جمله در اسماء و اکوان
بود وضع نکاح ساری اینسان
بهم باشند یعنی جمله مربوط
بهم دارند حب و وصل مضبوط
زمین و آسمان همچو دو دلبر
چنین دارند وصلی نیز در خور
بهر معنی کنی فرض این مسلم
بود در کل موجودات عالم
بدور این زمین گردد سموات
چو عاشق دو ریارش در مقامات
زمین هم فعل او را سخت قابل
خلایق ز امتزاج این دو حاصل
توان از سیر افلاک و عناصر
نمود اشیاءء کلی را تصور
ز شیئیت نتیجه باز در کون
بجزئی شد هویدا لون در لون
چنین دان جمله موجودات عالم
ز جزء و کل و فوق و تحت فافهم
ز حیث اصطلاح اندر ذراری
شد آن ار رتبه حبی عبارت
که شد در «کنت کنز» از وی اشارت
ز حبی کو عیان بر ذات خود داشت
بنای جلوه در مرآت خود داشت
خود از «احببت أن أعرف» عیانست
که عنوان ظهورش ازنهانست
عیان زان حب ذاتی از خفا شد
بیان «احببت أن اعرف» بجا شد
خود این معنی اگر فهمی عبارت
ز سبق ذاتی آمد استعارت
از آن وصلت بود بین خفایش
دگر بین ظهور و جلوههایش
خود این وصلت نکاحی گشت ساری
بتفصیلات در کل ذراری
چو وحدت مقتضی شد کز کمونش
بحبی سازد اظهار شئونش
بر تبت ساریاندر کثرت آمد
و زان اندر ذراری وصلت آمد
اشارت «کنت کنز» از وحدت اوست
هم «اعرف» در ذراری وصلت اوست
تو گو اجمالی کلی یافت تفصیل
و زان وصلت مراتب یافت تکمیل
بحیثی کز ظهور اتصالی
ز خود یک شیئی را نگذاشت خالی
نخستین وصلت از غیب هویت
بود اندر مقام واحدیت
وزاو اندر مراتب گشت جاری
هویت این بود در جمله ساری
بهر جائی بنوعی یافت صورت
ز وحدت حافظ او بر شمل کثرت
بنسبت جمله در اسماء و اکوان
بود وضع نکاح ساری اینسان
بهم باشند یعنی جمله مربوط
بهم دارند حب و وصل مضبوط
زمین و آسمان همچو دو دلبر
چنین دارند وصلی نیز در خور
بهر معنی کنی فرض این مسلم
بود در کل موجودات عالم
بدور این زمین گردد سموات
چو عاشق دو ریارش در مقامات
زمین هم فعل او را سخت قابل
خلایق ز امتزاج این دو حاصل
توان از سیر افلاک و عناصر
نمود اشیاءء کلی را تصور
ز شیئیت نتیجه باز در کون
بجزئی شد هویدا لون در لون
چنین دان جمله موجودات عالم
ز جزء و کل و فوق و تحت فافهم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۴۷۲ - النقباء
گوهر بعدی:بخش ۴۷۴ - نهایهالاسفار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.