هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناراحتی خود از زندگی در هند و آرزوی بازگشت به ایران و زیارت اماکن مقدس مانند نجف و مدفن امام علی(ع) می‌گوید. او از مردم هند به عنوان دیو صفت یاد می‌کند و آرزو می‌کند که مانند هدهد به سوی ملک سلیمان برود. همچنین، شاعر از خدا می‌خواهد که او را از این کشور کفر بازگرداند تا مسلمان بماند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، استفاده از تشبیهات و استعارات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۰۶ - همت خضر

نذر کردم گر از این کشور ویران بروم
تا در پیر مغان شاد و غزلخوان بروم

دل به تنگ آمدم از همدمی مردم هند
خوش به هم صحبتی مردم ایران بروم

هند زندان و من اینجا شده ام زندانی
ای خوش آن روز، کزین گوشهٔ زندان بروم

دل از این دیو صفت مردم هندم بگرفت
هدهد آسا به سوی ملک سلیمان بروم

بار الها سببی ساز کزین کشور کفر
همچنان کآمده ام باز مسلمان بروم

همت خضر اگر بدرقهٔ راه شود
چون سکندر به سر چشمهٔ حیوان بروم

با دلی پر غم و دامان پر از گوهر اشک
به زیارت گه سلطان شهیدان بروم

به سر افتاده مرا شوق بیابان نجف
که به پابوس علی سرور مردان بروم

«ترکی» ار آنکه شود مدفن من خاک نجف
از نجف یکسره تا روضهٔ رضوان بروم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵ - پیروی نفس
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷ - کفران نعمت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.