۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸ - غدیر خم

سحرگاهان به گوشم این ندا از چرخ پیر آمد
که سر بردار از زانوی غم، عید غدیر آمد

امیر المؤمنین حیدر به امر حق پیمبر را
وزیر آمد، دبیر آمد، مشار آمد، مشیر آمد

چنین روزی پیامبر کرد منزل در غدیر خم
مرتب منبر او را از جهازات بعیر آمد

به امر حق بر آن منبر قدم بنهاد پیغمبر
رخش از خرمی رخشان تر از بدر منیر آمد

نبی دست علی بگرفت و بالا برد
شهی کو را در این گیتی نه شبه و نه نظیر آمد

پس آنگه رو به مردم کرد و گفت ای مومنان اینک
مرا حکمی ز نزد خالق حی قدیر آمد

که هر کس را منم مولا، علی او را بود مولا
شما را ای گروه مومنین حیدر امیر آمد

هر آن کس سر زحکمش پیچد و با وی شود دشمن
مهیا روز محشر، بهر او نار سعیر آمد

محول بر علی بنمود بعد از خود خلافت را
دعا در حق مولا کرد و ار منبر به زیر آمد

پیمبر در غدیر قتلگاه کربلا یا رب!
نمی دانم با بالین حسینش از چه دیر آمد

که تا بیند با بالین حسین آن سرو آزادی
به کف خنجر به قصد کشتنش شمر شریر آمد

ندادندش گروه کوفیان آبی قلیل اما
به جسم اطهرش از شامیان زخم کثیر آمد

شهنشاهی که ملک آفرینش را بود مالک
خدنگ تیر بر ملک وجودش چون سفیر آمد

فلک جایی که شخص او مجیر اهل عالم بود
دریغا خواهرش در پیش دشمن، مستجیر آمد

نمی دانم پیمبر در کجا بود آن زمان کز کین
به حلق خشک اصغر از کمان خصم، تیر آمد

تبسم زد به روی باب و، وانگه تشنه لب جان داد
چو پیکان بر گلوی خشک آن طفل صغیر آمد

نبود آن دم که شد از خون اکبر لاله سان رنگین
سر و زلفی که از بویش خجل مشگ عبیر آمد

کجا بود آن که تا بیند چو مرغی پر درآورده
ز بس تیر جفا بر جسم عباس دلیر آمد

ز یثرب کوفیان خواندند سبط اش را به مهمانی
به دشت کربلا کوفی عجب مهمان پذیر آمد

لب تشنه سرش را از قفا ببرید شمر دون
به چشم آن لعین این فعل عظمی بس حقیر آمد

پس از قتل حسین آن دستگیر خلق در محشر
به غربت خواهرش در دست دشمن، دستگیر آمد

ز نظم «ترکی» از کروبیان عالم بالا
صدای شیون و بانگ فغان، صوت نفیر آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷ - عید غدیر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹ - شه سریر ولایت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.