شمارهٔ ۲۷
ای ز سر، تا به قدم ناز و عطیب
عضو عضو تو همه طیب طیب
این سخن با که توان گفت که ما
جز تو محبوب ندیدیم و حبیب
چند تازی فرس ای گرم عنان
خون عشاق گذشته ز، رکیب
کلک تو شافی و کافیست بلی
در حذاقت تو حکیمی و طبیب
شرف از علم بود یا ز ادب
بی ادب را نتوان خواند ادیب
تا، به ده علم معلم نشوی
نه ادیبی نه اریبی نه لبیب
روزوصل آمد و زد، بر شب هجر
پشت درماند به یک عمر رقیب
صدق و عصمت اگرت نیست درست
نه نبیلی نه اصیلی نه نجیب
«حاجب » از پرده پندار درآی
چند محجوبی و تنها و غریب
عضو عضو تو همه طیب طیب
این سخن با که توان گفت که ما
جز تو محبوب ندیدیم و حبیب
چند تازی فرس ای گرم عنان
خون عشاق گذشته ز، رکیب
کلک تو شافی و کافیست بلی
در حذاقت تو حکیمی و طبیب
شرف از علم بود یا ز ادب
بی ادب را نتوان خواند ادیب
تا، به ده علم معلم نشوی
نه ادیبی نه اریبی نه لبیب
روزوصل آمد و زد، بر شب هجر
پشت درماند به یک عمر رقیب
صدق و عصمت اگرت نیست درست
نه نبیلی نه اصیلی نه نجیب
«حاجب » از پرده پندار درآی
چند محجوبی و تنها و غریب
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.