۱۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸

طالع به صبحدم شود، ار با تو آفتاب
پنهان کند ز شرم تو، رخساره در سحاب

مه را، ز خجلت تو بود، روی در محاق
وز شرم، آفتاب به رخ افکند نقاب

خورشید منکسف شود و ماه منخسف
بی نقص عارض تو درآید چو از حجاب

ساقی خراب کن تو خراباتیان ز می
کاباد از تو باد جهان گر شود خراب

ویران شدست کشور ایران ز عمر و زید
زیرا که عمر بد متعدی و کج حساب

تا صلح کل به مرکز عالم شود علم
خلق از جدال و جنگ به خوفند و اضطراب

تا پرچم عدالت حق سایه نفکند
خلقند پر، زبیم و جهانی پر انقلاب

ای صلح صبح صادقی از غیب کن طلوع
تا خاک را، ز خون نشود کف دگر خضاب

آرد هجوم لشگر غم گر، به ملک دل
حصنی به گرد خویش بکش از، خم شراب

گل گشت دشت گشت ز خون همچو لاله زار
بلبل شده است کرکس و صلصل شده غراب

ای مدعی فریب و فسونت رسد ز دور
از دور آب صاف نماید بلی سراب

رو، رو از آنکه «حاجب » درویش نیستی
کی پشه ضعیف بپرد شود عقاب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.