شمارهٔ ۲۸

طالع به صبحدم شود، ار با تو آفتاب
پنهان کند ز شرم تو، رخساره در سحاب

مه را، ز خجلت تو بود، روی در محاق
وز شرم، آفتاب به رخ افکند نقاب

خورشید منکسف شود و ماه منخسف
بی نقص عارض تو درآید چو از حجاب

ساقی خراب کن تو خراباتیان ز می
کاباد از تو باد جهان گر شود خراب

ویران شدست کشور ایران ز عمر و زید
زیرا که عمر بد متعدی و کج حساب

تا صلح کل به مرکز عالم شود علم
خلق از جدال و جنگ به خوفند و اضطراب

تا پرچم عدالت حق سایه نفکند
خلقند پر، زبیم و جهانی پر انقلاب

ای صلح صبح صادقی از غیب کن طلوع
تا خاک را، ز خون نشود کف دگر خضاب

آرد هجوم لشگر غم گر، به ملک دل
حصنی به گرد خویش بکش از، خم شراب

گل گشت دشت گشت ز خون همچو لاله زار
بلبل شده است کرکس و صلصل شده غراب

ای مدعی فریب و فسونت رسد ز دور
از دور آب صاف نماید بلی سراب

رو، رو از آنکه «حاجب » درویش نیستی
کی پشه ضعیف بپرد شود عقاب
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.