شمارهٔ ۳۷
صبح شد ساقیان مست و خراب
در کدو، از سبو کنید شراب
شب تاریک روز روشن شد
الصبوح الصبوح یا اصحاب
صبح شد نوبت صبوحی شد
رخ بشوئید از خماری خواب
صبح شد کرد آفتاب طلوع
تابکی می کشیم در مهتاب
صبح صادق چو شد سهیل دمید
مرد بیچاره کرمک شب تاب
باده ده ساقیا ادب تا چند
بین الاحباب تسقط آلاداب
ما ز خم یافتیم و میخانه
آنچه می خواست زاهد از محراب
سبحه آن دور، را نخواهد زد
که زند دور جام باده ناب
نقد با ساقی است و نسیه به محض
خلد کوثر کوائب الاتراب
چند ساغر، به «حاجب » درویش
داد باید به بانگ چنگ و رباب
در کدو، از سبو کنید شراب
شب تاریک روز روشن شد
الصبوح الصبوح یا اصحاب
صبح شد نوبت صبوحی شد
رخ بشوئید از خماری خواب
صبح شد کرد آفتاب طلوع
تابکی می کشیم در مهتاب
صبح صادق چو شد سهیل دمید
مرد بیچاره کرمک شب تاب
باده ده ساقیا ادب تا چند
بین الاحباب تسقط آلاداب
ما ز خم یافتیم و میخانه
آنچه می خواست زاهد از محراب
سبحه آن دور، را نخواهد زد
که زند دور جام باده ناب
نقد با ساقی است و نسیه به محض
خلد کوثر کوائب الاتراب
چند ساغر، به «حاجب » درویش
داد باید به بانگ چنگ و رباب
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.