هوش مصنوعی: متن بالا مجموعه‌ای از اشعار عرفانی و اخلاقی است که بر مفاهیمی مانند حق‌گویی، عشق به خدا، صلح و صفا، هشیاری در مستی، و دوری از غم و غمخواری تأکید دارد. شاعر از مفاهیمی مانند فقر، درد، و محنت به عنوان سپهسالار زندگی یاد می‌کند و عشق به دوست (خدا) را تنها مأمن واقعی می‌داند. همچنین، به اهمیت صلح، صدق، و صفا در شناخت مرد خدا اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات به مفاهیمی مانند فقر و درد ممکن است برای مخاطبان جوان تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۵۷

هر که حق گفت چو منصور نصیبش داراست
بر سر دار شدن مرد خدا را کار است

یار اگر می طلبی از غم اغیار منال
همه یار است به چشم تو اگر اغیار است

مستی باده ندارد اثر هشیاری
ای خوش آن مست که در مستی خود هشیار است

ناصح از گفته بی حاصل خود لب بربند
تو، به گفتاری و درویش پی کردار است

نیست جز صلح و صفا شور دگر در سرما
ملک ما نیستی و دولت ما دلدار است

آه ما را علم و ناله علمدار، بود
درد و محنت سپه و فقر سپهسالار است

ای که جان و تن ما را تو خریدار استی
دکه ماست که اکنون بسر بازار است

ما دم از صلح زنیم و همه قهرند از ما
خلق را این چه ره و رسم و چسان کردار است

لا مکانیم و نداریم مکان جز دل دوست
دوست داند که دلش مأمن هر دلدار است

خواهی ار مرد خدا را تو نکو بشناسی
صلح میزان بود و صدق و صفا معیار است

«حاجب » ار قصد کند جان تو را خصم چه باک
محتسب را همه دانند که در بازار است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.