شمارهٔ ۶۴
تا نسیم صبح، بر جهان وزید
در چمن شکفت نوگل امید
شد غزال عدل در چمن چمان
گرگ هار ظلم از، رمه رمید
دست حق برون شد ز آستین
پرده های وهم از میان درید
زاغ و راغ هجر شد در آشیان
شاهباز وصل ز آشیان پرید
ای منجم ار عالمی ببین
نجم شاه عشق بر فلک پدید
رخش عزم تاخت یکه تاز عشق
تیغ بی دریغ از میان کشید
هر که اهل بود مرحمت فزود
وانکه جهل بود دل از او برید
از سواد شب طره ات عیان
وی بیاض صبح در رخت پدید
«حاجب » آنکه شد سرفراز عشق
خار خاریش درد و پا خلید
در چمن شکفت نوگل امید
شد غزال عدل در چمن چمان
گرگ هار ظلم از، رمه رمید
دست حق برون شد ز آستین
پرده های وهم از میان درید
زاغ و راغ هجر شد در آشیان
شاهباز وصل ز آشیان پرید
ای منجم ار عالمی ببین
نجم شاه عشق بر فلک پدید
رخش عزم تاخت یکه تاز عشق
تیغ بی دریغ از میان کشید
هر که اهل بود مرحمت فزود
وانکه جهل بود دل از او برید
از سواد شب طره ات عیان
وی بیاض صبح در رخت پدید
«حاجب » آنکه شد سرفراز عشق
خار خاریش درد و پا خلید
وزن: فاعلات فع فاعلات فع
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.