هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و معنوی است که به مفاهیمی مانند عشق الهی، جستجوی حقیقت، فنا در خدا، و نور الهی می‌پردازد. شاعر از اصطلاحات عرفانی مانند «آب بقا»، «نور یقین»، و «روح القدس» استفاده کرده و به داستان‌های قرآنی و اساطیری مانند خضر، اسحاق، و اسماعیل اشاره می‌کند. همچنین، نقدی بر مدعیان دروغین و جهل انسان‌ها دارد و پایان‌بندی امیدوارکننده با تأکید بر نور الهی ارائه می‌دهد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با اصطلاحات ادبی و دینی دارد. همچنین، برخی اشارات تاریخی و اساطیری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۹۹

دل آئینه روی خدا شد چه بجا شد
جان نور یقین گشت و دلم تیر بقا شد

صبح آمد و شد همچو رقیب از بر ما رفت
ظلمت عجبی نیست گر از نور جدا شد

چون خضر سکندر، ز پی آب بقا رفت
اندر طلب آب بقا رفت و فنا شد

کس را ندهد آب بقا دست به شمشیر
چون آب بقا قسمت شاهان گدا شد

قدقام و قدقال منادیت ندا، داد
دجال تو گوئی که ز تن سنگ و ندا شد

روح القدسا گوی به ساسان نخستین
شاهی جهان وقت من بی سروپا شد

سر، مایل سامان بد، و دل طالب جانان
از گردنم این دین زلطف تو ادا شد

ثابت چو زمین بود بدی اسفل و ادنی
چون شد متحرک همه اعلی و علا شد

در مذبحت اسحاق و اسماعیل ندیدیم
دیدیم ولی صد چو براهیم فدا شد

با مدعی شوم بداندیش بگوئید
اجر تو هدر سعی تو یکباره هبا شد

به گشت طبیبا مرض جان که بد از هجر
چون نوش لب لعل تو داروی شفا شد

ما آمد صلحیم و بدائی نشناسیم
کی لفظ دعا مدعی کار خدا شد

در ظلمت جهل ابدی بود جهانی
روشن ز تو ای نور خدا، ارض و سما شد

از لفظ بدا، در گذر ای خصم چو «حاجب »
حاصل چه بجز کذب از این لفظ بدا شد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.