هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حاجب، سرشار از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های زیباست. شاعر از عشق، می، طبیعت و مفاهیم عرفانی سخن می‌گوید و با زبانی شیوا و آهنگین، احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به می‌نوشی و مفاهیم عاشقانه ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۲۱

مستانه بسر میکده را در زده ای باز
وز باده معنی دو سه ساغر زده ای باز

درپای خم افتاده ای از تاب می ناب
یا خیمه بسر چشمه کوثر زده ای باز

از خاک و ز خشت است گرت بستر و بالش
پا بر سرمه تکیه بر اختر زده ای باز

از باده تلخ کهنی بوسه شیرین
راه دل رندان قلندر زده ای باز

شد چهره چون سیم من از عشق رخت زرد
از سیم عجب سکه ای از زر، زده ای باز

بر، قصد که ناهدوش ای معنی برجیس
بهرام صفت دست به خنجر زده ای باز

ای بلبل گل طوطی شکر که همی طعن
بر بلبل و گل طوطی و شکر زده ای باز

روح القدس از فخر پناهنده شد امروز
در سایه هر پر که به مغفر زده ای باز

خورشید چو مه کسب کند نور، ز رویت
با آن در و گوهر که بر افسر زده ای باز

جنگ و جدل از نیت تو صلح و صفا شد
زآن سکه که در کشور و لشگر زده ای باز

جان و دل عشاق چو کبک است وکبوتر
شهباز که بر کبک و کبوتر زده ای باز

از جیش ثعالب چه غم استی که بقدرت
تنها به دو صد بیشه غضنفر زده ای باز

«حاجب » علم صلح برافراز تو در جنگ
خیر است وجود تو که بر شر زده ای باز
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.