۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۲

نه هر که دل برد آئین دلبری داند
نه هر که سر دهد اسرار سروری داند

نه هرکه دم ز وفا زد کند وفاداری
نه هرکه کرد جفائی ستمگری داند

نه هر مهی که ز برج جمال طالع شد
چو آفتاب خطت ذره پروری داند

نه هر که بست بهم حل و عقد زیبق را
درون بوته تن کیماگری داند

درآن محیط که نبود کرانه پیدا
نه هرکه لطمه برآرد شناوری داند

بهر که نیست خریدار حسن خود مفروش
که قدر و قیمت ناهید مشتری داند

بغیر نور علی همچو حافظ شیراز
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.