هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد عشق و حسرت ناشی از نبود معشوق سخن میگوید. شاعر از بینام و نشانی، بیزبانی، و بیپناهی خود در غم عشق مینالد و تنها زیبایی معشوق را مایهی آرامش خود میداند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و حسرتهای عاطفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای سنین پایینتر چالشبرانگیز باشد.
شمارهٔ ۵۰
کسی کان غم دلستانی ندارد
چو جسمی بودآنکه جانی ندارد
چه پرسی زنام و چه پرسی نشانش
کسی را که نام و نشانی ندارد
بجز تیر حسرت چه حاصل کسی را
که آن یار ابرو کمانی ندارد
دلم جز گل رو و گلزار کویش
هوای گل و گلستانی ندارد
بوصف دهانش بود غنچه گویا
ولیکن چو سوسن زبانی ندارد
دراین گلستان جز بهار رخش را
بهاری که در پی خزانی ندارد
بیان معانی کند نور بشنو
اگر چه معانی بیانی ندارد
چو جسمی بودآنکه جانی ندارد
چه پرسی زنام و چه پرسی نشانش
کسی را که نام و نشانی ندارد
بجز تیر حسرت چه حاصل کسی را
که آن یار ابرو کمانی ندارد
دلم جز گل رو و گلزار کویش
هوای گل و گلستانی ندارد
بوصف دهانش بود غنچه گویا
ولیکن چو سوسن زبانی ندارد
دراین گلستان جز بهار رخش را
بهاری که در پی خزانی ندارد
بیان معانی کند نور بشنو
اگر چه معانی بیانی ندارد
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.