هوش مصنوعی: متن روایت‌کننده‌ی مذاکرات و نامه‌نگاری‌های سیاسی میان امیر و نمایندگانش (عبدوس و بو سعد مسعدی) با دیگر شخصیت‌های مهم مانند آلتونتاش، علی تگین، و خواجه احمد است. در این مذاکرات، مسائل مربوط به اتحاد، دشمنی‌ها، و استراتژی‌های نظامی و سیاسی مورد بحث قرار می‌گیرد. همچنین، توصیه‌هایی درباره‌ی نحوه‌ی برخورد با دشمنان و تقویت مناطق مرزی ارائه می‌شود. در نهایت، امیر از پاسخ‌های دریافت‌شده راضی است و تصمیمات جدیدی برای مقابله با تهدیدات اتخاذ می‌شود.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم پیچیده‌ی سیاسی و نظامی است و درک آن نیازمند آشنایی با تاریخ و روابط دیپلماتیک دوران قدیم است. همچنین، برخی اصطلاحات و مفاهیم ممکن است برای خوانندگان جوان نامفهوم باشد.

بخش ۳۲ - پاسخ آلتونتاش به امیر

چون عبدوس و بو سعد مسعدی بازآمدند، ما ببلخ رسیده بودیم، جواب آوردند سخت نیکو و بندگانه‌ با بسیار تواضع و بندگی، و عذر رفتن بتعجیل سخت نیکو بازنموده‌ . و امیر خالی کرد با من و عبدوس، گفت: نیک‌ جهد کردیم تا آلتونتاش را را درتوانستیم یافت بمویی‌، که وی را نیک ترسانیده بودند و بتعجیل میرفت، امّا بدان نامه بیارامید و همه نفرتها زایل گشت و قرار گرفت و مرد بشادمانگی‌ برفت.
و جواب نامه ما برین جمله داد که «حدیث خانان ترکستان از فرایض است با ایشان مکاتبت کردن بوقت آمدن ببلخ در ضمان سلامت و سعادت، و انگاه بر اثر رسولان فرستادن و عقد و عهد خواستن که معلوم است که امیر ماضی چند رنج برد و مالهای عظیم بذل کرد تا قدر خان خانی یافت بقوّت مساعدت او و کار وی قرار گرفت، و امروز آن را ترتیب باید کرد تا دوستی زیادت گردد، نه آنکه ایشان دوستان بحقیقت‌ باشند، اما مجاملت‌ در میانه بماند و اغوائی نکنند . و علی تگین‌ دشمن است بحقیقت و مار دم کنده‌ که برادرش را طغان خان از بلاساغون‌ بحشمت امیر ماضی برانداخته است، و هرگز دوست دشمن نشود . با وی نیز عهدی و مقاربتی‌ باید، هر چند بر آن اعتمادی نباشد، ناچار کردنی است، و چون کرده آمد، نواحی بلخ و تخارستان و چغانیان و ترمذ و قبادیان‌ و ختلان‌ بمردم آگنده‌ باید کرد که هر کجا خالی یافت و فرصت دید، غارت کند و فرو کوبد. و امّا حدیث خواجه احمد، بنده را با چنین سخنان کاری نیست و بر طرفی‌ است، آنچه رأی عالی را خوشتر و موافق‌تر آید، می‌باید کرد که مردمان چنان دانند که میان من و آن مهتر نیست همتا ناخوش‌ است. و حدیث آسیغتگین حاجب: امیر ماضی چون ارسلان جاذب‌ گذشته شد، بجای ارسلان مردی بپای کردن‌ او را پسندید از بسیار مردم شایسته که داشت، و دیگران را میدید و میدانست، اگر شایسته شغلی بدان نامداری نبودی، نفرمودی. و خداوند را خدمتی سخت نیکو کرده است، بگفتار مردمان مشغول نباید بود و صلاح ملک نگاه باید داشت. و چون خداوند در نامه‌یی که فرموده است به بنده دستوری‌ داده است و مثال داده تا بنده بمکاتبت صلاحی بازنماید یک نکته بگفت با این معتمد- و خداوند را خود مقرّر است، بگفتار بنده و دیگر بندگان حاجت نیاید- که‌ امیر ماضی مدّت یافت و دولت و قاعده ملک سخت قوی و استوار پیش خداوند نهاد و برفت؛ اگر رأی عالی بیند، باید که هیچ کس را زهره و تمکین‌ آن نباشد که یک قاعده را از آن بگرداند که قاعده همه کارها بگردد و بنده بیش از این نگوید و این کفایت است.»
امیر را این جوابها سخت خوش آمد، و ما بازگشتیم. دیگر روز مسعدی نزدیک من‌ آمد و پیغام خوارزم شاه آورد و گفت که «دشمنان کار خویش بکرده بودند و خداوند سلطان آن فرمود در باب من، بنده یگانه مخلص‌ بی خیانت که از بزرگی او سزید، و من دانم که تو این دریافته باشی، من‌ لختی ساکن‌تر گشتم و رفتم، امّا یقین بداند خویشتن را که اگر بدرگاه عالی پس از این هزار مهمّ افتد و طمع آن باشد که من بتن خویش بیایم، نباید خواند، که البتّه نیایم ولکن هر چند لشکر باید، بفرستم و اگر بر طرفی خدمتی باشد و مرا فرموده آید تا سالار و پیشرو باشم، آن خدمت بسر برم و جان و تن و سوزیان و مردم را دریغ ندارم که حالهای حضرت‌ بدیدم و نیک بدانستم، نخواهند گذاشت آن قوم که هیچ کار بر قاعده راست برود و یا بماند. از خداوند هیچ عیب نیست، عیب از بد آموزان است، تا این حال را نیک دانسته آید.» من که بو نصرم امانت نگاه نداشتم و برفتم و با امیر بگفتم و درخواستم که باید پوشیده بماند و نماند. و تدبیری دیگر ساختند در برانداختن خوارزم شاه آلتونتاش سخت واهی‌ و سست، و نرفت‌، و بدگمانی مرد زیادت شد و پس ازین آورده آید بجایگاه‌ .
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۱ - نامهٔ امیر به آلتونتاش
گوهر بعدی:بخش ۳۳ - آمدن سلطان مسعود به بلخ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.