هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد فراق و دوری از معشوق سخن می‌گوید. او از غراب (کلاغ) به عنوان نماد خبر بد و ناله‌هایش یاد می‌کند که او را از معشوق دور کرده است. شاعر از زمانه و سرنوشت تلخ خود شکایت می‌کند و به یاد معشوق و خاطرات گذشته می‌افتد. او از عشق عمیق خود به معشوق و رنج‌های ناشی از این عشق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که از خواب غفلت بیدار نشود. در نهایت، شاعر به شب جدایی از معشوق اشاره می‌کند و احساسات خود را در قالب تصاویر زیبا و نمادین بیان می‌کند.
رده سنی: 16 سال به بالا این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از نمادها و تصاویر شاعرانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴

غرابا مزن بیشتر زین نعیقا
که مهجور کردی مرا ازعشیقا

نعیق تو بسیار و ما را عشیقی
نباید به یک دوست چندین نعیقا

ایا رسم و اطلال معشوق وافی
شدی زیر سنگ زمانه سحیقا

عنیزه برفت از تو و کرد منزل
به مقراط و سقط اللوی و عقیقا

خوشا منزلا، خرما جایگاها
که آنجاست آن سرو بالا رفیقا

بود سرو در باغ و دارد بت من
همی بر سر سرو باغی انیقا

ایا لهف نفسی که این عشق بامن
چنین خانگی گشت و چونین عتیقا

ز خواب هوی گشت بیدار هرکس
نخواهم شدن من ز خوابش مفیقا

بدان شب که معشوق من مرتحل شد
دلی داشتم ناصبور و قلیقا

فلک چون بیابان و مه چون مسافر
منازل، منازل، مجره، طریقا

بریدم بدان کشتی کوه‌لنگر
مکانی بعید و فلاتی سحیقا
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.