هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد و رنج خود سخن می‌گوید و از گم شدن آرامش و شادی در زندگی خود شکایت می‌کند. او از اشک‌های عاریه‌ای که برای دیگران می‌ریزد و از گسستن پیوندهای عاطفی خود با یارش می‌نالد. شاعر همچنین از ناله‌های خود و نبود دادگری در زندگی خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، موضوعات غم و اندوه و عشق در آن به گونه‌ای بیان شده‌اند که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۲

درد زده است جان من میوهٔ جان من کجا
درد مرا نشانه کرد درد نشان من کجا

دوش ز چشم مردمان اشک به وام خواستم
این همه اشک عاریه است اشک روان من کجا

او ز من خراب دل کرد چو گنج پی نهان
من که خرابه اندرم گنج نهان من کجا

یار ز من گسست و من بهر موافقت کنون
بند روان گسسته‌ام انس روان من کجا

گه گهی آن شکرفشان سرکه فشان ز لب شدی
گرم جگر شدم ز تب سرکه‌فشان من کجا

روز به روز بر فلک بخشش عافیت بود
آن همه را رسیده بخش ای فلک آن من کجا

نالهٔ خاقانی اگر دادستان شد از فلک
نالهٔ من نبست غم دادستان من کجا
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.