هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از بی‌تفاوتی معشوق و جفاهای او شکایت می‌کند و بیان می‌کند که با وجود تمام دردها و رنج‌ها، معشوق تغییری در رفتار خود ایجاد نکرده است. شاعر همچنین از ناامیدی و غم عمیق خود می‌گوید و تأکید می‌کند که هیچ چیز نتوانسته او را تسلی دهد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، مضامین مربوط به عشق نافرجام و رنج‌های عاطفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۱۰۵

خوی او از خام‌کاری کم نکرد
سینهٔ من سوخت چشمش نم نکرد

دشمنان با دشمنان از شرم خلق
آشتی رنگی کنند آنهم نکرد

از مکن گفتن زبانم موی شد
او هنوز از جور موئی کم نکرد

روزی از روی خودم چون روی خود
جان غم پرورد را خرم نکرد

سینه‌ام زان پس که چون گوهر بسفت
چون صدف بشکافت پس مرهم نکرد

عشق او تا بر سر من آب خورد
آب خورد جانم الا غم نکرد

در جفا هم جنس عالم بود لیک
آنچه او کرد از جفا، عالم نکرد

خار غم در راه خاقانی نهاد
وز پی برداشتن قد خم نکرد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.