۳۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸ - در رثاء بهاء الدین احمد

دل ز راحت نشان نخواهد داد
غم خلاصی به جان نخواهد داد

غم‌گساران فرو شدند افسوس
کز عدم کس نشان نخواهد داد

آسمان را گسسته شد زنجیر
داد فریاد خوان نخواهد داد

بر زمین صد هزار خون‌ریز است
یک دیت آسمان نخواهد داد

زین دو نان سپید و زرد فلک
فلکت ساز خوان نخواهد داد

دیگ سودا مپز به کاسهٔ سر
کاین سیه کاسه نان نخواهد داد

سرو آزاد را جهان دو رنگ
رنگ مدهامتان نخواهد داد

تا عروس یقین نبندی عقد
دل طلاق گمان نخواهد داد

گیتی اهل وفا نخواهد شد
شوره آب روان نخواهد داد

از زمانه بترس خاقانی
که زمانه زمان نخواهد داد

دیو خوئی است کو به دست بشر
هیچ حرز امان نخواهد داد

گنج خانه است جان خاقانی
دل به خاقان و خان نخواهد داد

چون به خرسندی این مکانت یافت
خواجگان را مکان نخواهد داد

آبرو از برای نان حرام
به تکین و طغان نخواهد داد

آبروی است کیمیای بزرگ
کیمیا رایگان نخواهد داد

گنج اول زمان نداد به کس
آخر آخر همان نخواهد داد

عمر یک هفته ملک شش روزه است
در بهای جهان نخواهد داد

سرمهٔ دین ورا عروس ختن
عرس بر قیروان نخواهد داد

خسر پست را سوار خرد
بدل جیش‌ران نخواهد داد

دهر بی‌حضرت بهاء الدین
آسمان را توان نخواهد داد

آسمان بی‌معین احمد او
اخرتان را قران نخواهد داد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷ - در مرثیهٔ سپهبد کیالواشیر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹ - در ستایش صفوة الدین بانوی شروان شاه اخستان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.