هوش مصنوعی: این شعر از خاقانی بیانگر اندوه و ناامیدی شاعر از گذر عمر و ناکامی‌های زندگی است. او از از دست دادن عشق، امید و آرزوهایش سخن می‌گوید و از بلاها و سختی‌هایی که بر سرش آمده، شکایت می‌کند. شاعر احساس می‌کند که عمرش به بیهودگی سپری شده و تنها درد و رنج برایش باقی مانده است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، بیان احساسات غم‌انگیز و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامناسب باشد.

شمارهٔ ۵۹ - در رثاء خانوادهٔ خود

دردا که دل نماند و بر او نام درد ماند
وز یار یادگار دلم یاد کرد ماند

بر شاخ عمر برق گذشت و خزان رسید
یک نیمه زو سیاه و دگر نیمه زرد ماند

بر نخل بخت و گلبن امیدم ای دریغ
خار بلا بماند، نه خرما نه ورد ماند

عمرم بشد به پای شب و روز و غم گذاشت
موکب دو اسبه رفت و همه راه‌گرد ماند

دل نقشی از مراد چو موم از نگین گرفت
یک لحظه جفت بود و همه عمر فرد ماند

گردون نبرد ساخت به خون‌ریز با دلم
در دیده خون دل ز نشان نبرد ماند

خاقانیا چه ماند تو را کاندهش خوری؟
کانده دلت بخورد و جگر نیم خورد ماند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸ - این قصیدهٔ را در جواب امام مجد الدین سروده و به مدح شاه اخستان پایان داده است
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰ - در شکایت از روزگار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.