هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و اندوه فراوان خود می‌گوید و بیان می‌کند که در زندگی خود هیچ دلبر، گوهر، امید، یا یاری ندارد. او احساس تنهایی و بی‌پناهی می‌کند و از نبود عدالت و داوری در زندگی خود شکایت دارد. شاعر همچنین از دشمنان و بدی‌های زندگی خود می‌گوید و اظهار می‌دارد که هیچ چیز خوبی در زندگی‌اش ندارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق و احساسات سنگین مانند غم، تنهایی، و ناامیدی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۴۶ - در شکایت از روزگار و دوستان و ستایش تهمتن پهلوان

روزم فرو شد از غم، هم غم‌خواری ندارم
رازم برآمداز دل، هم دلبری ندارم

هر مجلسی و شمعی من تابشی نبینم
هر منزلی و ماهی من اختری ندارم

غواص بحر عشقم، بر ساحل تمنی
چندین صدف گشادم، هم گوهری ندارم

امید را به جز غم سرمایه‌ای نبینم
خورشید را به جز دل نیلوفری ندارم

زر زر کنند یاران، من جو جوم که در کف
جز جان جوی نبینم جز رخ زری ندارم

از هر که داد خواهم بیداد بینم آوخ
برجور خوش کنم دل چون داوری ندارم

بر دشمنان نهم دل چون دوستان نبینم
با بدتری بسازم چون بهتری ندارم

ریحان هر سفالی بی‌کژدمی نبینم
جلاب هر طبیبی بی‌نشتری ندارم

خاقانی غریبم، در تنگنای شروان
دارم هزار انده و انده بری ندارم

یاران چو کید قاطع بر دفع کید ایشان
جز پهلوان ایران یاری‌گری ندارم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۵ - در مدح امام ناصر الدین ابراهیم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۷ - مطلع دوم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.