هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ضعف و رنج خود می‌گوید و خود را از هر نظر ضعیف و ناتوان توصیف می‌کند. او از ناتوانی در بیان نظم و نثر شکایت کرده و تنها آرزویش حضور در مجلس عمید حسن است. شاعر عمید حسن را شخصیتی بی‌نظیر و کمال‌یافته توصیف می‌کند که هیچ‌کس مانند او نیست.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و اصطلاحات ادبی قدیمی ممکن است برای مخاطبان جوان دشوار باشد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - گویی مرا زبان و دهن نیست

امروز هیچ خلق چو من نیست
جز رنج ازین نحیف بدن نیست

لرزان تر و ضعیف‌تر از من
در باغ، شاخ و برگ و سمن نیست

انگشتری است پشتم گویی
اشکم جز از عقیق یمن نیست

از نظم و نثر عاجز گشتم
گویی مرا زبان و دهن نیست

از تاب درد سوزش دل هست
وز بار ضعف قوت تن نیست

وین هست و آرزوی دل من
جز مجلس عمید حسن نیست

صدری که جز به صدر بزرگیش
اقبال را مقام و وطن نیست

چون طبع و خلق او گل و سوسن
در هیچ باغ و هیچ چمن نیست

لؤلؤ و در چو خط و چو لفظش
والله که در قطیف و عدن نیست

اصل سخن شده‌ست کمالش
و اندر کمالش ایچ سخن نیست

مداح بس فراوان دارد
لیکن از آن یکیش چو من نیست
وزن: مفعول فاعلات فعولن
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - قطعهٔی گفته‌ام که دیوانیست
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - بر هیچ آدمی دل نامهربان نداشت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.