هوش مصنوعی:
شاعر از ناملایمات روزگار و احساس ناامیدی از زندگی خود شکایت میکند. او احساس میکند که روزگار با او دشمنی دارد و هر روز غم جدیدی به او تحمیل میکند. شاعر از بیفایده بودن زندگی خود و عدم درک حقیقت وجودیاش توسط جهان ابراز ناراحتی میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات غم و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری برای درک و تحلیل دارند.
شمارهٔ ۱۲ - نداند حقیقت که من کیستم
چه کین است با من فلک را به دل؟
که هر روز یک غم کند بیستم
از این زیستن هیچ سودم نبود
هوایی همی بیهده زیستم
اگر مهربانی بپرسد مرا
چه گویم از این عمر بر چیستم؟
از آن طیره گشتم که بخت بدم
بخندد بر من چو بگریستم
بدان حمل کردم که گردون همی
نداند حقیقت که من کیستم
که هر روز یک غم کند بیستم
از این زیستن هیچ سودم نبود
هوایی همی بیهده زیستم
اگر مهربانی بپرسد مرا
چه گویم از این عمر بر چیستم؟
از آن طیره گشتم که بخت بدم
بخندد بر من چو بگریستم
بدان حمل کردم که گردون همی
نداند حقیقت که من کیستم
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱ - آتش در قبلهٔ آزر زدیم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳ - شادم بدان که هستی استاد من
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.