هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و هجران سخن می‌گوید. او از درد هجران و تأثیرات عشق بر خود و دیگران صحبت می‌کند و از زیبایی و جذابیت معشوق خود تعریف می‌کند. شاعر همچنین از تلخی‌های عشق و ناامیدی‌های ناشی از آن می‌گوید و در نهایت، عشق را با کافری مقایسه می‌کند که بر انسان غلبه می‌یابد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد هجران و مقایسه عشق با کافری نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۱۲۲

هرکرا عشقت به هم برمی‌زند
عاقبت چون حلقه بر در می‌زند

طالعی داری که از دست غمت
هرکرا دستیست بر سر می‌زند

در هوای تو ملک پر بفکند
این‌چنین کت حسن بر در می‌زند

من کیم کز عشق تو بر سر زنم
بر سر از عشق تو سنجر می‌زند

عشق را در سر مکن جور و جفا
عشق با ما خود برابر می‌زند

رای وصلت خواستم زو هجر گفت
این حریف این نقش کمتر می‌زند

درد هجرانت گرم اشکی دهد
عشق صدبارم به سر بر می‌زند

این نه بس کز عیش تلخ من لبت
خندهٔ شیرین چو شکر می‌زند

تیر غمزه‌ت را بگو آهسته‌تر
گرنه اندر روی کافر می‌زند

تو نشسته فارغ اندر گوشه‌ای
وین دعاگو حلقه بر در می‌زند

عاشقی هرگز مباد اندر جهان
عاشقی با کافری بر می‌زند

از تو خوبی چون سخن از انوری
هر زمانی لاف دیگر می‌زند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.