هوش مصنوعی: شخصی که در حالت مستی شبانه به سر می‌برد، ناگهان صدایی از در می‌شنود و از خواب بیدار می‌شود. پس از باز کردن در، با فردی مواجه می‌شود که او را به عشق و شادی و غم و خیر و شر متذکر می‌سازد. سپس شخص به ملامت خود می‌پردازد و از خداوند طلب بخشش می‌کند. در نهایت، به خدمت خداوند و بزرگان زمانه اشاره می‌کند و از فضایل و برکات آنان سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و شراب‌خواری ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - در مدح ناصرالدین ابوالفتح طاهر

مست شبانه بودم افتاده بی‌خبر
دی در وثاق خویش که دلبر بکوفت در

چون اصطکاک و قرع هوا از طریق صوت
داد از ره صماخ دماغ مرا خبر

بر عادتی که باشد گفتم که کیست این
گفت آنکه نیست در غم و شادیت ازو گذر

جستم چنان ز جای که جانم خبر نداشت
کان دم به پای می روم از عشق یا به سر

در باز کرد و دست ببوسید و در کشید
تنگش چو خرمن گل و تنگ شکر ببر

القصه اندر آمد و بنشست و هر سخن
گفت و شنید از انده و شادی و خیر و شر

پس در ملامت آمد کین چیست می‌کنی
یزدانت به کناد که کردست خود بتر

یا در خمار مانده‌ای از صبح تا به شام
یا در شراب خفته‌ای از شام تا سحر

تو سر به نای و نوش فرو برده‌ای و من
خاموش و سرفکنده که هین بوک و هان مگر

دل گرم کرده‌ای ز تف عشق من به سست
سردی مکن که گرم کنی همچو دل جگر

باری ز باده خوردن و عشرت چو چاره نیست
در خدمت بساط خداوند خواجه خور

صدر زمانه ناصر دین طاهر آنکه هست
در شان ملک آیتی از نصرت و ظفر

تا حضرتی ببینی بر چرخ کرده فخر
تا مجلسی بیابی از خلد برده فر

بربسته پیش خدمت اسبان رتبتش
رضوان میان کوثر و تسنیم را کمر

گفتم که پایمرد و وسیلت که باشدم
گفتا که بهتر از کرم او کسی دگر

فردا که ناف هفته و روز سه‌شنبه است
روزی که هست از شب قدری خجسته‌تر

روزی چنان که گویی فهرست عشرتست
یک حاشیه به خاور و دیگر به باختر

آثار او چو عدت ایام بر قرار
و اوقات او چو صورت افلاک بر گذر

بی هیچ شک نشاط صبوحی کند به‌گاه
دانی چه کن و گرچه تو دانی خود این قدر

کاری دگر نداری بنشین و خدمتی
ترتیب کن هم امشب و فردا به گه ببر

دوش آنچنان که از رگ اندیشه خون چکید
نظمی چنان که دانی رفتست مختصر

گر زحمتت نباشد از آن تا ادا کنم
آهسته همچنین به همین صورت پرده‌در
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - از زبان اهل خراسان به خاقان سمرقند رکن‌الدین قلج طمغاج خان پسرخواندهٔ سلطان سنجر
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - در مدح میرآب مرو صاحب سعید صدر الدین نظام‌الملک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.