هوش مصنوعی:
این متن یک شعر مدحی است که در ستایش شخصیتی والا و مقدس سروده شده است. در این شعر، از فضایل اخلاقی، کرامات، و تأثیرات مثبت این شخصیت بر دیگران سخن گفته شده است. همچنین، از لطف و بخشش این شخصیت به نیازمندان و تأثیرات معنوی او بر جهان یاد شده است. شعر با آرزوی طول عمر و سعادت برای این شخصیت به پایان میرسد.
رده سنی:
16+
این متن به دلیل استفاده از مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی، نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود. همچنین، استفاده از واژگان و اصطلاحات ادبی و عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۹ - در مدح رضیةالدین مریم
ای فخر همه نژاد آدم
ای سیدهٔ زنان عالم
روحالقدس از پی تفاخر
مهر تو نهاد مهر خاتم
سلطانت کریمةالنسا خواند
شد ذات شریف تو مکرم
راضی ز تو ای رضیةالدین
جبار تو ذوالجلال اکرم
در خدمت طالع تو دارد
سعد فلکی دو دست برهم
بر خستگی نیازمندان
پیوسته ز لطف تست مرهم
اسبی که عنانکش تو باشد
زاقبال شود چو رخش رستم
عمرت ندب هزار گردد
نراد فلک اگر زند دم
روحالله اگر چه بود عیسی
تو راحت روح و آن دل هم
موجود شداز تو جود و احسان
چونان که مسیح شد ز مریم
اقبال تو بر فزون به هر روز
در دولت خسرو معظم
آن پادشهی که خسروان را
از هیبت او فرو شود دم
از ورد و تضرعت سحرگاه
بنیاد بقای اوست محکم
با خاک در تو ز ایران راست
بر چهره صفای آب زمزم
در مدح و ثنات شاعرانراست
تشریف و صلات خز معلم
ارواح ملک به ناله آمد
صوت تو گرفت چون ترنم
جز بر تو ثنا و مدح گفتن
باشد چو تیمم و لب یم
احباب ترا به زیر رانست
ز اقبال توبارگی و ادهم
اعدای ترا زه گریبان
طوقیست بسان مار ارقم
از قربت تو سرور و شادی
وز فرقت تو مراست ماتم
گیرد فلک ار بخشک ریشم
من در ندهم به خویشتن نم
بودی پدرم به مجلس تو
یاری سره و حریف محرم
تو شاد بزی که رفت و زو ماند
میراث به ماندگان او غم
ارجو که رهی شود ز لطفت
بر اغلب مادحان مقدم
تا هشت سپهر و چار طبعاند
آمیخته ز امتزاج بر هم
بادات بقا و عز و اقبال
بیش از رقم حروف معجم
ماه رمضان خجسته بادت
تا پیش صفر بود محرم
ای سیدهٔ زنان عالم
روحالقدس از پی تفاخر
مهر تو نهاد مهر خاتم
سلطانت کریمةالنسا خواند
شد ذات شریف تو مکرم
راضی ز تو ای رضیةالدین
جبار تو ذوالجلال اکرم
در خدمت طالع تو دارد
سعد فلکی دو دست برهم
بر خستگی نیازمندان
پیوسته ز لطف تست مرهم
اسبی که عنانکش تو باشد
زاقبال شود چو رخش رستم
عمرت ندب هزار گردد
نراد فلک اگر زند دم
روحالله اگر چه بود عیسی
تو راحت روح و آن دل هم
موجود شداز تو جود و احسان
چونان که مسیح شد ز مریم
اقبال تو بر فزون به هر روز
در دولت خسرو معظم
آن پادشهی که خسروان را
از هیبت او فرو شود دم
از ورد و تضرعت سحرگاه
بنیاد بقای اوست محکم
با خاک در تو ز ایران راست
بر چهره صفای آب زمزم
در مدح و ثنات شاعرانراست
تشریف و صلات خز معلم
ارواح ملک به ناله آمد
صوت تو گرفت چون ترنم
جز بر تو ثنا و مدح گفتن
باشد چو تیمم و لب یم
احباب ترا به زیر رانست
ز اقبال توبارگی و ادهم
اعدای ترا زه گریبان
طوقیست بسان مار ارقم
از قربت تو سرور و شادی
وز فرقت تو مراست ماتم
گیرد فلک ار بخشک ریشم
من در ندهم به خویشتن نم
بودی پدرم به مجلس تو
یاری سره و حریف محرم
تو شاد بزی که رفت و زو ماند
میراث به ماندگان او غم
ارجو که رهی شود ز لطفت
بر اغلب مادحان مقدم
تا هشت سپهر و چار طبعاند
آمیخته ز امتزاج بر هم
بادات بقا و عز و اقبال
بیش از رقم حروف معجم
ماه رمضان خجسته بادت
تا پیش صفر بود محرم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۸ - در مدح مفخرالسادة مجدالدین ابوطالب نعمه
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۰ - در صفت افلاک و بروج و مدح ناصرالدین طاهربن المظفر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.