هوش مصنوعی:
این متن یک شعر مدحی است که در آن شاعر به ستایش پادشاهی میپردازد که دارای قدرت نظامی، عدالت، بخشش و حمایت از دین و ملک است. شاعر از عظمت و شکوه پادشاه سخن میگوید و او را به عنوان حامی دین و ملت معرفی میکند. همچنین، شاعر از ثبات و دوام دولت و ملک تحت حکومت این پادشاه سخن میگوید و آرزو میکند که این دولت همیشه پایدار بماند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم پیچیدهای مانند قدرت، عدالت، بخشش و ثبات دولت است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعری و استعارههای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان دشوار باشد. بنابراین، این متن برای افراد 16 سال به بالا مناسب است که توانایی درک مفاهیم عمیق و زبان ادبی را دارند.
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۰ - مدح سلطان سنجر
ای ممالک را مبارک پادشاه
ای سزای خاتم و تخت و کلاه
تیغ خونخوارت پذیرفتار فتح
عفو جانبخشت خریدار گناه
روز کوشش بحر گردون کر و فر
وقت بخشش چرخ دریا دستگاه
شاه احمد نام موسی معرکه
شاه یوسف صدق یحیی انتباه
عز دین و ملک دولت آنکه هست
عز و دین و ملک و دولت را پناه
ساحت عرشست خاک حضرتت
کاندرو جز کبریا را نیست راه
روز بارت خاکبوسان ره دهند
آفتاب و سایه را در بارگاه
آسمان چشم حوادث برکند
گر کند در سایهٔ چترت نگاه
بر امید آنکه از روی قبول
رفعت چتر تو یابد جرم ماه
پوشد اندر عرصهگاه هر خسوف
کسوتی چون کسوت چترت سیاه
چرخ و ارکان فوق تختی بیش نیست
این به جودت شد مسلم آن به جاه
آسمان سرگشته کی ماندی اگر
با ثبات جاه تو کردی پناه
عرصهٔ تنگ سپهر تنگ چشم
کی تواند دیدن اندر سال و ماه
بر ثبات دولت آثارت دلیل
بر دوام ملک انصافت گواه
بر در ملکت کرا آید شگفت
گر کمر بندد نشابور و هراه
صادقان از خدمتت فارغ نیند
صبح صادق زان همی خیزد پگاه
تا که دارد آفتاب آسمان
از فلک میدان و از انجم سپاه
آفتاب آسمانت باد تاج
و آسمان آفتابت باد گاه
بخت روزافزون و فرخ روز و شب
جاودان دولتفزا و خصم کاه
ای سزای خاتم و تخت و کلاه
تیغ خونخوارت پذیرفتار فتح
عفو جانبخشت خریدار گناه
روز کوشش بحر گردون کر و فر
وقت بخشش چرخ دریا دستگاه
شاه احمد نام موسی معرکه
شاه یوسف صدق یحیی انتباه
عز دین و ملک دولت آنکه هست
عز و دین و ملک و دولت را پناه
ساحت عرشست خاک حضرتت
کاندرو جز کبریا را نیست راه
روز بارت خاکبوسان ره دهند
آفتاب و سایه را در بارگاه
آسمان چشم حوادث برکند
گر کند در سایهٔ چترت نگاه
بر امید آنکه از روی قبول
رفعت چتر تو یابد جرم ماه
پوشد اندر عرصهگاه هر خسوف
کسوتی چون کسوت چترت سیاه
چرخ و ارکان فوق تختی بیش نیست
این به جودت شد مسلم آن به جاه
آسمان سرگشته کی ماندی اگر
با ثبات جاه تو کردی پناه
عرصهٔ تنگ سپهر تنگ چشم
کی تواند دیدن اندر سال و ماه
بر ثبات دولت آثارت دلیل
بر دوام ملک انصافت گواه
بر در ملکت کرا آید شگفت
گر کمر بندد نشابور و هراه
صادقان از خدمتت فارغ نیند
صبح صادق زان همی خیزد پگاه
تا که دارد آفتاب آسمان
از فلک میدان و از انجم سپاه
آفتاب آسمانت باد تاج
و آسمان آفتابت باد گاه
بخت روزافزون و فرخ روز و شب
جاودان دولتفزا و خصم کاه
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۹ - در تهنیت عید و مدح صاحب ناصرالدین طاهر
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۱ - در مدح سیدةالخواتین عصمة الدنیا والدین ترکان خاتون
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.