بخش ۵

پسر بد مر او را یکی همچو شیر
که ساسان همی خواندی اردشیر

دگر دختری داشت نامش همای
هنرمند و بادانش و نیک‌رای

همی خواندندی ورا چهرزاد
ز گیتی به دیدار او بود شاد

پدر درپذیرفتش از نیکوی
بران دین که خوانی همی پهلوی

همای دل‌افروز تابنده ماه
چنان بد که آبستن آمد ز شاه

چو شش ماه شد پر ز تیمار شد
چو بهمن چنان دید بیمار شد

چو از درد شاه اندرآمد ز پای
بفرمود تا پیش او شد همای

بزرگان و نیک‌اختران را بخواند
به تخت گرانمایگان بر نشاند

چنین گفت کاین پاک‌تن چهرزاد
به گیتی فراوان نبودست شاد

سپردم بدو تاج و تخت بلند
همان لشکر و گنج با ارجمند

ولی عهد من او بود در جهان
هم‌انکس کزو زاید اندر نهان

اگر دختر آید برش گر پسر
ورا باشد این تاج و تخت پدر

چو ساسان شنید این سخن خیره شد
ز گفتار بهمن دلش تیره شد

بدو روز و دو شب بسان پلنگ
ز ایران به مرزی دگر شد ز ننگ

دمان سوی شهر نشاپور شد
پر آزار بد از پدر دور شد

زنی را ز تخم بزرگان بخواست
بپرورد و با جان و دل داشت راست

نژادش به گیتی کسی را نگفت
همی داشت آن راستی در نهفت

زن پاک‌تن خوب فرزند زاد
ز ساسان پرمایه بهمن نژاد

پدر نام ساسانش کرد آن زمان
مر او را به زودی سرآمد زمان

چو کودک ز خردی به مردی رسید
دران خانه جز بینوایی ندید

ز شاه نشاپور بستد گله
که بودی به کوه و به هامون یله

همی بود یکچند چوپان شاه
به کوه و بیابان و آرامگاه

کنون بازگردم به کار همای
پس از مرگ بهمن که بگرفت جای
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.