بخش ۱

به بغداد بنشست بر تخت عاج
به سر برنهاد آن دلفروز تاج

کمر بسته و گرز شاهان به دست
بیاراسته جایگاه نشست

شهنشاه خواندند زان پس ورا
ز گشتاسپ نشناختی کس ورا

چو تاج بزرگی به سر برنهاد
چنین کرد بر تخت پیروزه یاد

که اندر جهان داد گنج منست
جهان زنده از بخت و رنج منست

کس این گنج نتواند از من ستد
بد آید به مردم ز کردار بد

چو خشنود باشد جهاندار پاک
ندارد دریغ از من این تیره خاک

جهان سر به سر در پناه منست
پسندیدن داد راه منست

نباید که از کارداران من
ز سرهنگ و جنگی سواران من

بخسپد کسی دل پر از آرزوی
گر از بنده گر مردم نیک‌خوی

گشادست بر هرکس این بارگاه
ز بدخواه وز مردم نیک‌خواه

همه انجمن خواندند آفرین
که آباد بادا به دادت زمین

فرستاد بر هر سوی لشکری
که هرجا که باشد ز دشمن سری

سر کینه‌ورشان به راه آورید
گر آیین شمشیر و گاه آورید
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:بخش ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.