هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنج عشق و جدایی می‌گوید و از دست دل و چشم شکایت می‌کند. او از غم و اندوهی که بر او تحمیل شده است، ناله می‌کند و آرزو می‌کند که بتواند برای همیشه از این درد بگرید. شاعر احساس می‌کند که از دست دل و چشمش درمانده است و نمی‌تواند از این وضعیت رهایی یابد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. مضامین عشق، درد و رنج در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد یا نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۴۵۴

من نخواهم برد جان از دست دل
ای مسلمانان، فغان از دست دل

سینه میسوزد نهان از جور چشم
دیده میگرید روان از دست دل

ای رفیقان، چون ننالم؟وانگهی
بر تنم باری چنان از دست دل

هر که از دستان دل غافل شود
زود گردد داستان از دست دل

جاودانی دیده‌ای باید مرا
تا بگریم جاودان از دست دل

جانم اندر تاب و دل در تب فتاد
این ز دست چشم و آن از دست دل

گفته بودم: پای در دامن کشم
وین حکایت کی توان؟ از دست دل

قوت پایی ندارد اوحدی
تا نهد سر در جهان از دست دل
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.