هوش مصنوعی: شاعر در این متن بیان می‌کند که قصد دارد سنت‌ها و ساختارهای قدیمی را بشکند و تغییراتی اساسی ایجاد کند. او از شکستن نمادها، دشمنان و موانع سخن می‌گوید و به عشق و وصال یار خود اشاره می‌کند. همچنین، او آماده است برای رسیدن به هدفش حتی از دیار خود نیز دور شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند شکستن سنت‌ها و مبارزه با دشمنان ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۵۶۰

آمده‌ام که صف این صفهٔ بار بشکنم
صدرنشین صفه را رونق کار بشکنم

روی به سنت آورم، میوهٔ جنت آورم
صورت حور بشکنم، سورهٔ نار بشکنم

غول دلیل راه شد، دیو سر سپاه شد
دیو و طلسم هر دو را از بن و بار بشکنم

شهر خطیب کشته منبر و خطبه نو کنم
دیر بلند گشته را برج و حصار بشکنم

راهب دیر اگر مرا ره به کلیسا دهد
خنب و قدح تهی کنم، دیک و تغار بشکنم

روز مصاف یک تنه، این همه قلب و میمنه
گاه پیاده رد کنم، گاه سوار بشکنم

من ز کنار در کمین، تا چو مخالفی به کین
سر ز میان برآورد، من به کنار بشکنم

با لب لعل یار خود، عیش کنم به غار خود
دشمن کور گشته را، بر در غار بشکنم

گر به دیار خویشتن یار طلب کند مرا
رخت سفر برون برم، عهد دیار بشکنم

آنکه غبار او منم، گرد بر آرد از تنم
از دل نازنین او گرنه غبار بشکنم

گر چه فزودم آن پسر، اینهمه رنج و دردسر
از می وصلش این قدر، بس که خمار بشکنم

سختی روز هجر را سهل کنم بر اوحدی
گر شب وصل بوسه‌ای از لب یار بشکنم
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.