هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و علاقه‌ی خود به معشوق سخن می‌گوید و از بوسه‌هایی که از او گرفته یاد می‌کند. او از شیرینی لب‌های معشوق و عشق بی‌پایان خود می‌گوید و آرزو می‌کند که بتواند بیشتر از او بوسه بگیرد. شاعر همچنین از ناراحتی‌های خود در رابطه با معشوق و تلاش‌هایش برای جلب توجه او سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم موجود در شعر ممکن است نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری برای درک کامل داشته باشند.

غزل شمارهٔ ۸۳۰

دو بوسه گر ز لب آن نگار بستدمی
مراد خویشتن از روزگار بستدمی

کجاست از لب شیرین یار تریاکی؟
که داد از آن سر زلف چو مار بستدمی

گر او نه با من بیچاره رستمی کردی
به زورش از کف اسفندیار بستدمی

اگر ز روی چو گل پرده بر گرفتی دوست
به خون لاله خطی از بهار بستدمی

لب چو شکر او گر شکار من گشتی
مراد خاطر ازو آشکار بستدمی

ز لعل اوستدم بوسه‌ای به طراری
و گر به طیره نرفتی هزار بستدمی

دلش بدادم و گفتم: شمار کن بوسه
بجست ورنه منش بی‌شمار بستدمی

اگر چه شرم همی داشت، من به بی‌شرمی
چه بوسها که از آن شرمسار بستدمی!

ز بهر بوسه در آورده بودمش به کنار
اگر چنانکه نکردی کنار، بستدمی

بر اوحدی اگر آن بی‌وفا نکردی زور
مراد این دل مسکین زار بستدمی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.