هوش مصنوعی: متن داستانی است درباره یک ترک ساده‌دل که به شهر می‌آید و به پیش شیخی می‌رود. او با دیدن سفره‌ای چرب و حلقه ذکر، به جمع مریدان می‌پیوندد. اما پس از چند روز، به دلیل ناآگاهی و بی‌فکری، از شیخ جدا می‌شود و به صحرا می‌رود. متن تأکید می‌کند که بدون علم و آگاهی، نمی‌توان به حقیقت رسید و تنها ذکر گفتن کافی نیست.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از نمادها و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

حکایت

ساده ترکی ز ده به شهر آمد
پیش شیخی تمام بهر آمد

سفره‌ای چرب دید و حلقهٔ ذکر
در میان جست ترکمان بیفکر

خود مگو تا چگونه گوید و چند
به سه شب مغز خویشتن برکند

روز چارم چو آش دیر آمد
روستایی ز خرقه سیر آمد

گرچه تکرار ذکر گرمش کرد
نتوانست شیخ نرمش کرد

خام بود آن مرید و بیرون جست
راه صحرا گرفت و شیخ برست

تا بدانی که اندرین بازار
نتوان داد هر کسی را بار

دل بی‌علم را نباشد راه
بدر لا اله الا الله
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:در خرقه دادن
گوهر بعدی:در تلقین ذکر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.