هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و مستی ناشی از آن سخن می‌گوید. او از دست دادن دلش به عشق و گرفتاری در زنجیر آن را توصیف می‌کند و بیان می‌کند که هیچ هشیاری در این مکان به مستی نمی‌رسد. شاعر از فتنه‌ای نوخاسته و عشق به معشوق سخن می‌گوید و از نادیده گرفته شدن دلش در این مکان شکایت می‌کند. در پایان، او از شکستن شیشه و از دست دادن آن در حالت مستی یاد می‌کند و از ذکر نام خواجو در این مکان پرهیز می‌دهد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عشق و مستی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۶

بگذر ای خواجه و بگذار مرا مست اینجا
که برون شد دل سرمست من از دست اینجا

چون توانم شد از اینجا که غمش موی کشان
دلم آورد و به زنجیر فرو بست اینجا

تا نگوئی که من اینجا ز چه مست افتادم
هیچ هشیار نیامد که نشد مست اینجا

کیست این فتنهٔ نوخاسته کز مهر رخش
این دل شیفته حال آمد و بنشست اینجا

دل مسکین مرا نیست در اینجا قدری
زانک صد دل چو دل خسته من هست اینجا

دوش کز ساغر دل خون جگر میخوردم
شیشه نا گه بشد از دستم و بشکست اینجا

نام خواجو مبر ای خواجه درین ورطه که هست
صد چو آن خستهٔ دلسوخته در شست اینجا
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.