هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق و محبت به معشوق و نگاه مردم به او سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که معشوق آنقدر ارزشمند است که حتی سرو نیز شایسته‌ی جایگاه او نیست و مردم کوته‌نظر قادر به درک ارزش او نیستند. همچنین، شاعر از رازهای عاشقانه و اشک‌های پنهان می‌گوید و اشاره می‌کند که تنها اهل دل می‌توانند قدر عشق را بدانند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و استعاره‌های ادبی ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۸

آنکه بر هر طرفی منتظرانند او را
ننگرد هیچ که خلقی نگرانند او را

سرو را بر سر سرچشمه اگر جای بود
جای آن هست که بر چشم نشانند او را

حیف باشد که چنان روی ببیند هرکس
زانک کوته‌نظران قدر ندانند او را

هست مقصود دلم زان لب شیرین شکری
بود آیا که بمقصود رسانند او را

راز عشاق چو از اشک نماند پنهان
فرض عینست که از دیده برانند او را

هر که جان در قدمش بازد و قدری داند
اهل دل عاشق جانباز نخوانند او را

خواجو ار تشنه بمیرد به جز از مردم چشم
آبی این طایفه برلب نچکانند او را
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.