هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از خواجوی کرمانی، با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به توصیف معشوق و احساسات شاعر می‌پردازد. شاعر از زیبایی‌های طبیعت مانند گل، سرو، بنفشه و... برای توصیف معشوق استفاده می‌کند و به عشق، فراق، و وصال اشاره دارد. همچنین، در ابیاتی به مفاهیم عرفانی مانند فتنه آخرالزمان و آب حیات نیز پرداخته شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و عرفانی پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و کنایه‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۳۵

آن ماه مهر پیکر نامهربان ما
گفت ای بنطق طوطی شکرستان ما

وقت سحر شدی بتماشای گل بباغ
شرمت نیامد از رخ چون گلستان ما

در باغ سرو را ز حیا پای در گلست
از اعتدال قد چو سرو روان ما

برگ بنفشه کز چمن آید نسیم او
تابیست از دو سنبل عنبر فشان ما

آب حیات کز ظلماتش نشان دهند
آبیست پیش کوثر آتش نشان ما

مائیم فتنه‌ئی که در آخر زمان بود
ور نی کدام فتنه بود در زمان ما

بنمود چشم مست و بر مزم عتاب کرد
کاخر چنین بود غمت از ناتوان ما

در باغ وصل اگر نبود چون تو بلبلی
کم گیر پشه‌ئی ز همای آشیان ما

میکرد در کرشمه به ابرو اشارتی
یعنی گمان مبر که کشد کس کمان ما

کس با میان ما نکند دست در کمر
الا کمر که حلقه شود برمیان ما

خواجو اگر چه در سر سودای ما رود
تا باشدش سری سر او و آستان ما
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.