هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غمگین، احساسات عمیق شاعر را نسبت به معشوق بیان میکند. شاعر از عشق و فراق سخن میگوید و با تصاویر زیبا مانند اشک، خون جگر، و گوهر، درد دوری و عشق بیپاسخ را به تصویر میکشد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار بوده و ممکن است برای آنها سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۳۲۷
ایکه از شرمت خوی از رخسارهٔ خور میچکد
چون سخن میگوئی از لعل تو گوهر میچکد
زان لب شیرین چو میآرم حدیثی در قلم
از نی کلکم نظر کن کاب شکر میچکد
دامن گردون پر از خون جگر بینم بصبح
بسکه در مهر تو اشک از چشم اختر میچکد
چون عقیق گوهر افشان تو میآرم بیاد
در دمم سیم مذاب از دیده بر زر میچکد
بسکه میریزد ز چشمم اشک میگون شمعوار
ز آتش دل خون لعل از چشم ساغر میچکد
عاقبت سیلابم از سر بگذرد چون دمبدم
راه میگیرم برآب چشم و دیگر میچکد
آستین بردیده میبندم ولی در دامنم
خون دل چندانکه میبینم فزونتر میچکد
خامه چون احوال دردم بر زبان میآورد
اشک خونینش روان بر روی دفتر میچکد
تشنه میمیرم چو خواجو برلب دریا و لیک
برلب خشکم سرشک از دیدهٔ تر میچکد
چون سخن میگوئی از لعل تو گوهر میچکد
زان لب شیرین چو میآرم حدیثی در قلم
از نی کلکم نظر کن کاب شکر میچکد
دامن گردون پر از خون جگر بینم بصبح
بسکه در مهر تو اشک از چشم اختر میچکد
چون عقیق گوهر افشان تو میآرم بیاد
در دمم سیم مذاب از دیده بر زر میچکد
بسکه میریزد ز چشمم اشک میگون شمعوار
ز آتش دل خون لعل از چشم ساغر میچکد
عاقبت سیلابم از سر بگذرد چون دمبدم
راه میگیرم برآب چشم و دیگر میچکد
آستین بردیده میبندم ولی در دامنم
خون دل چندانکه میبینم فزونتر میچکد
خامه چون احوال دردم بر زبان میآورد
اشک خونینش روان بر روی دفتر میچکد
تشنه میمیرم چو خواجو برلب دریا و لیک
برلب خشکم سرشک از دیدهٔ تر میچکد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.